خرمشهريها



 


#هم_رنگ_جماعت


نگاهي از روي خشم به من انداخت و گفت:
_"تو.
واسه چي به همه چيز اعتراض مي کني؟"
"من؟"
_"آره ديگه، خودت!"
"مگه به چي اعتراض کردم؟"
_به همه چيز، از اين مارمولکاي روي ديوار گرفته تا همين دري که از تو دلش رد شديم.
آخه تو چيکار داري که در، رو يه پاشنه مي چرخه يا دو تا.
تازگيا هم به همين جلسه کتاب خوني کتابخونه.
ببينم تو سر پيازي يا ته پياز؟"
با دلخوري گفتم:
"من نه سر پيازم نه تهش.
اصلا من از پياز خوشم نمياد که بخوام سرش باشم يا تهش."
_"اگه از من مي شنوي،برو همرنگ جماعت شو!"
"خوب اگه از اون رنگي که به خودشون ميگيرن خوشم نيومد چي؟"
_"همرنگ جماعت شدن يعني همين.
يعني هر رنگي شدن تو هم همون رنگي باش."
"از ميون تموم موجودات روي زمين،از اين يکي متنفرترم "
_"کدوم يکي؟"
"همين که بهش مي گن،آفتاب پرست.
من هميشه دوست داشتم خودم باشم، همون آدم،همون سطح فکر با همون رنگ هميشگي."

سيد حميد موسوي فرد
خرمشهر_ايران
23/بهمن/1397


آفتاب پرست+خرمشهريها+سيد حميد موسوي فرد+خرمشهر+تهران




                                                                  مقاله اي تکان دهنده از ولفگانگ پاولي


ولفگانگ پاولي+خرمشهريها+سيد حميد موسوي فرد+تهران


برنده جايزه نوبل فيزيک در سال 1945 که به خاطر کشف قانون جديدش به نام اصل انحصاري پاولي که مورد تشويق آلبرت انيشتين هم قرار گرفت , معروف است .
پاولي مي گويد:
هر چيزي در جهان , ارتعاش مخصوص به خودش را دارد.
همه الکترون ها داراي سه ويژگي هستند ؛ به نام هاي:
                                                            سطح انرژي ، چرخش ، مدار


که فيزيک دان ها بر اساس اين سه ويژگي , عدد کوانتوامي هر الکترون را محاسبه مي کنند و به دست مي آورند پاولي مي گويد:
هيچ دو الکتروني در جهان هستي داراي عدد کوانتوامي يکساني نيست .
پاولي مثالي مي زند و مي گويد سيبي را بر مي داريم و از ميان ميليارد ها الکتروني که درون آن است، فقط يکي را انتخاب مي کنيم فرض کنيد نام آن الکترون را بگذاريم : اريک


عدد کوانتوامي اريک عددي بسيار بسيار طولاني است، اما براي اين که کارمان را اينجا ساده کنيم، فرض کنيد آن عدد بزرگ 23 باشد .
پاولي ثابت کرد در هيچ کجاي جهان هستي , حتي در ستاره اي در کهکشان , نه تنها هيچ سيب ديگري , بلکه هيچ شيئي ديگر پيدا نمي کنيد که الکترونش عدد کوانتوامي آن 23 باشد.

حال اگر دستمالي برداريم و سيب را برق بيندازم , از اصطکاک ايجاد شده , انرژي حاصل مي شود و اين انرژي عدد کوانتوامي اريک را ارتقا داده و به مثلا 26 مي رساند.و درست در همان لحظه تنها الکتروني که در جهان هستي با عدد کوانتوامي 26 بوده , دستخوش تغيير مي شود جهان ما براي حفظ توازن خود , لحظه به لحظه آرايش خود را تغيير مي دهد.پاولي با اثبات اين موضوع جايزه نوبل فيزيک گرفت و گفت :
اگر هر الکتروني داراي ارتعاش منحصر به فرد خود باشد, پس هر شيئي در جهان واجد ارتعاش مخصوص به خود است.


                                                                 و اما نتيجه گيري


وقتي يک سيب با يک اصطکاک کوچک , تغيير پيدا مي کند , بنابراين وقتي که من فرزندم را در آغوش مي گيرم و مي بوسم , و يا وقتي که همسرم را مي بخشم.
و يا وقتي که به همسايه ام ناسزا مي گويم و يا وقتي که دست خودم را خارش مي دهم در واقع دارم دستور زنجيره اي از تغييرات را به جهان هستي مي دهم هر انديشه اي که از ذهن ما مي گذرد , الکترون هايي را در گستره جهان هستي به ارتعاش در مي آورد و دستخوش تغيير مي کند انديشه فقط بر ماده تاثير نمي گذارد، بلکه انديشه خود ماده است غم و غصه مرا غمگين مي کند و اين بزرگ ترين اشتباهي است که در من اتفاق مي افتد غم و اندوه بايد مرا هشيارتر کند؛ چون وقتي زخمي مي شويم، آگاه تر مي شويم.
اندوه نبايد بيچارگي را بيشتر کند بنابراين رنج را تحمل نکنيد، بلکه آن را دريابيد.
چون رنج کشيدن فرصتي است براي هوشيارتر شدن.(فلسفه بودا)


                                                                        حرف آخر


اگر به جاي محبتي که با کسي کرده ايد , از او بي مهري ديديد ,نااميد از محبت کردن نشويد؛ چون برگشت آن را از فرد ديگري , در يک رابطه ديگر و در يک موضوع ديگر , خواهيد ديد به خاطر همين مي گويند علم بر آموزه هاي فلاسفه مهر تأييد مي زند .
چون فلاسفه هميشه معتقدند همه چيز در جهان هستي به هم مرتبط است.
تمام انرژي هايي که از شما ساطع مي شود به شما باز مي گردد مثبت باشيد تا مثبت باز پس گيريد.
اين مطلب را جدي بگيريم و از کنارش به راحتي نگذريم در گستره ي کيهان هيچ اتفاقي بي دليل و بي حکمت نيست قوانين را بشناسيم و بر اساس قانون عمل کنيم آن وقت جهان درون و بيرونمان به بهشتي وصف ناشدني بدل خواهد شد.


 


تست روان شناسي+خرمشهريها

تست روان شناسي


1. قلم پر شماره يک مي‌گويد که:
شما فرد آرامي هستيد که هماهنگي با خود و دنياي پيرامونتان را دوست داريد. همچنين هميشه آماده کمک به ديگران هستيد و شايد اين ويژگي باعث شود برخي افراد شما را فرد ضعيفي بدانند، اما اشتباه مي‌کنند. حامي بودن شما باعث مي‌شود دوستان واقعي زيادي داشته باشيد که قدر شما و همه لحظاتي را که با شما مي‌گذرانند، بدانند.


2. شما کمال‌گرا هستيد.
شما دوست داريد ذهن، کارها و مسئوليت‌هايتان مرتب و منظم باشد و همين انتظار را از ديگران هم داريد. ديدن نواقص خودتان و دوستان نزديکتان شايد باعث نيتي و ناراحتي‌هايي شود، به همين دليل برايتان بسيار مهم است که گاهي تنها باشيد. استمرار، يادگيري سريع و مهارت از برجسته‌ترين ويژگي‌هاي شما هستند.


3. اين انتخاب نشان مي‌دهد که شما فرد بااراده و مستقل هستيد.
بدون توجه به نظر ديگران روياهايتان را دنبال مي‌کنيد و به سرعت به آن‌ها مي‌رسيد. شما شکست را نمي‌پذيريد و حتي اگر شکست بخوريد، سريع برمي‌گرديد و راه رسيدن به موفقيت را دنبال مي‌کنيد. برخي افراد ممکن است شما را فردي سرد و منزوي بدانند، اما واقعيت اين است که شما فقط کساني را که واقعا نزديکتان هستند مي‌پذيريد. فقط اين افراد شما را واقعا مي‌شناسند.


4. اين قلم توانايي فوق العاده شما را براي استدلال کردن نشان مي‌دهد.
اين ويژگي شما را آگاه، خردمند و عاقل نشان مي‌دهد. شما شخصيت بسيار قوي داريد و مي‌توانيد رهبر بزرگي باشيد. اين ويژگي‌ها از شما فردي مي‌سازد که از اطرافش زياد مي‌خواهد و درک اينکه هيچکس کامل نيست، باعث درگيري‌هاي درون شما مي‌شود. به همين دليل بايد هميشه يادتان باشد که همه انسان‌ها متفاوت هستند و شخصيت و ديد منحصر به فردي به دنيا دارند. اين به شما کمک مي‌کند از زندگي کمال لذت را ببريد.


5. شما خلاق و هنرمند هستيد.
روح بسيار حساس و تخيل بسيار غني داريد. اما روحتان پر از ترديد است که اغلب مانع نشان دادن ايده هايتان به ديگران و موفقيت مي‌شود. فقط بايد بر ترس از شکست غلبه کنيد و با اشتراک گذاشتن استعداد هنري فوق العاده خود با دنيا پيش برويد.


 


 


بندر کهن وتاريخي خرمشهر

بيماري و عدم توانايي در اداره شهر و ايجاد راهکار براي سازندگي و توسعه،
بعد از "شهر" به "بندر خرمشهر" هم سرايت کرد.
آيا بندر تاريخي و کهن خرمشهر با وجود کمبود بودجه و در آمد تجاري، نفس هاي آخرش را مي کشد؟


 امروز مصادف است بامورخه 26/تير/1398

هنوزم شهر من زيباست.ولي مث من افسردست
هنوزم بوي خون مي ده.هنوز مهجور و سرخوردست
.
هنوزم روي ديواراش.نشون گوله ها پيداست
هنوز تو کوچه هاش عطر.تن فرمانده جهان آراست
.
هنوز آواز ميخونن.تموم مرداي بندر
واسه زخماي بي مرهم.براي نخلاي بي سر


بندر خرمشهر در گذر زمان

با احداث بندر مُحَمَّره تجارت در اين شهر رونق گرفت و روز به روز بر جمعيت اين شهر افزوده شد، بنحوي که در ژانويه سال 1848 ميلادي به هنگام سفر راولنسون به اين شهر بيست و پنج کشتي اقيانوس پيما در بندر آن شهر لنگر انداخته بودند، در حالي که تعداد اين گونه کشتي‌ها در بندر بصره فقط شش کشتي بود.


 رونق تجارت در بندر مُحَمَّره و پهلو گرفتن کشتي‌هاي تجاري در آن، باعث کاهش درآمد گمرکات و همچنين کاهش درآمد بندر بصره شد.

واليان بغداد نيز که همواره مُحَمَّره را جزء خاک عثماني مي‌دانستند قادر به تحمل اين وضع نبودند. در اين هنگام حاکم اين شهر، حاج جابر برادر حاج يوسف بود، او از طرف شيخ ثامر کعبي به عنوان حاکم مُحَمَّره تعيين شده بود. نزديکي انگليسي‌ها با حاج خان، خشم و غضب فرانسوي‌ها را به دنبال داشت. از اين رو فونتانيه کنسول فرانسه در بغداد، دولت عثماني را عليه حاج جابر تحريک کرده، آنها را به حمله بر مُحَمَّره تشويق کرد.


علي رضا پاشا والي بغداد در شعبان 1253 هجري قمري با سپاه عظيمي از ارنائود (آلباني فعلي)، نجد و عراق سوي مُحَمَّره لشکر آورد و بعد از سه روز نبرد آن جا را تسخير کرد.

در اين نبرد مردم مقاومت کرده، اما غافلگير شدن مردم و کثرت نيروهاي مهاجم، باعث شکست آنها شد. سپاه عثماني مردم را ازدم تيغ گذرانده اموال آنها را به تاراج برد، خانه‌ها را ويران کرده و بسياري از اماکن را به آتش کشاندند، خيل عظيمي ازن و دختران و کودکان را اسير کرده با خود به عراق بردند.


پس از حمله علي رضا پاشا والي بغداد در سال 1253 قمري به مُحَمَّره، دولت ايران از طريق نماينده خود در اسلامبول ميرزا جعفرخان مشيرالدوله به دولت عثماني اعتراض کرده و مرتباً ادعاي خسارت مي‌کرد. دولت عثماني در پاسخ نماينده ايران اعلام کرد: «بندر مُحَمَّره از توابع بصره و بغداد و ملک ماست و رعيت خود را تنبيهي کرده‌ايم. اگر ثابت کرديد که مُحَمَّره از ايران است. آن گاه از ترضيه گفتگو کنيد.


بالاخره پس از رفت‌وآمدهاي بسيار و مذاکرات طولاني با ميانجي گري سفراي انگليس و روس مقرر شد، کميسيوني چهار جانبه از نمايندگان دولت‌هاي ايران و عثماني و انگيس و روس در ارز روم تشکيل و در خصوص ادعاهاي ارضي ايران و عثماني اتخاذ تصميم کند.

نماينده ايران در اين کميسيون ميرزا تقي خان امير کبير بود. سرانجام در تاريخ 13 جمادي‌الثاني سال 1263 ق. برابر با 28 ژوئيه سال 1847 ميلادي قراردادي ميان طرفين منعقد شد که به قرارداد ارز روم معروف شد. اين قرارداد شامل يک مقدمه و 9 ماده‌است و به موجب ماده دوم آن شهر مُحَمَّره و بندر آن و جزيره الخضر [جزيره آبادان] و لنگرگاه آن و اراضي واقع در بخش شرقي سمت چپ شط العرب تحت تصرف عشاير تابع دولت ايران خواهد بود و دولت عثماني آن را به رسميت مي‌شناسد.


پس از امضاء قرارداد مزبور کميسيوني مرکب از نمايندگان چهار دولت ايران، عثماني، انگليس و روس عهده دار تعيين سرحدات غربي و مرز ميان ايران و عثماني شد. برخي از نشست‌هاي اين کميسيون در مُحَمَّره تشکيل شد و نماينده دولت ايران در اين کميسيون ميرزا جعفر خان مشير الدوله بود که شرح وقايع و مشاهدات خويش را در کتابي به نام «رساله سرحديه» ثبت کرده‌است.


مشير الدوله خاطر نشان مي‌سازد که به هنگام ورود هيئت ايراني به مُحَمَّره مردم استقبال گرمي از آنها به عمل آورند و احساسات پرشوري نشان دادند، چنان که نمايندگان عثماني به وحشت افتادند. به گفتهمشير الدوله «مردم عرب در روز ورود به شدت اظهار شعف و اهتراز و شليک و پيشواز کردند که درويش پاشا مامور عثماني با جمعيت خود مخوف شده تا سه چهار شب از راه بدخيالي و سوء ظن خواب نکرد. وقتي که فدوي به اين کيفيت منتقل شد، جمعيت عرب را مرخص نموده و بناي مجلس مکالمه را گذاشت.


درويش پاشا براي خنثي کردن اين علاقه و احساسات مردم درصدد جلب دوستي مردم عرب برآمد و آنان را تشويق کرد که تابعيت عثماني را بپذيرند و به آنان وعده داد که اگر چنين کنند تا ده سال از پرداخت ماليات معاف خواهند بود. اما مردم عرب پيشنهاد درويش پاشا را نپذيرفتند.

ميرزا محمد تقي لسان الملک سپهر در ناسخ التواريخ ضمن شرح کامل اين حادثه تاريخي مي‌نويسد «با اين همه مشير الدوله ده هزار تومان بر خرج ايشان بيفزود و آن جماعت بدين شناعت رضا نداده، خود را به کذب به دولت بيگانه نبستند».

 به پاس اين حرکت مردم عرب ميرزا تقي خان امير کبير از آنها دلجويي کرد و براي تمام شيوخ و والي حويزه جبه و شال و خلعت فرستاد وقسمتي از ماليات باقي‌مانده از سالهاي گذشتهآنها را بخشيد. امير کبير طي نامه‌اي که به مشير الدوله نوشت از مراتب فرمانبرداري عشيره کعب اظهار خشنودي کرد.


پس از آن به سال 1273 هجري قمري (1856 ميلادي) مي‌رسيم. در زمان ناصر الدين شاه و به هنگامي که حاج جابر بن مرداو حاکم مُحَمَّره بود، به فرمان پادشاه قاجار، سلطان مراد ميرزا حسام السلطنه مامور فتح شهر هرات مي‌شود. دولت انگيس به تلافي تصرف شهر هرات و به منظور حمايت از هند، کشتي‌هاي خود را روانه خليج فارس کرده، شهر بوشهر و آن نواحي را به اشغال خود در آورد.

حکومت قاجار با مشاهده اين وضع، نيروهاي خود را از هر طرف جمع آوري کرد و درصدد مقابله با انگليسي‌ها برآمد و از آنجايي که بيم هجوم به مُحَمَّره و آن نواحي بود، خانلر ميرزا عموي ناصرالدين شاه که در آن هنگام حکمران خوزستان بود، از هر جا سرباز خواسته و با پسرش ابراهيم ميرزا به مُحَمَّره آمد.

ياور فراهاني از سرکردگان فوج فراهان که مشاهدات خود را از سير وقايع در دفتري گرد آوري کرده، عامل شکست نيروهاي ايراني را بي کفايتي و ترس خانلر ميرزا و همچنين چاپلوسي و تملق فرماندهان سپاه خانلر ميرزا ذکر کرده‌است.

او در مقابل دلسوزي و دغدغه خاطر حاج جابر حاکم شهر را ذکري کند و خاطر نشان مي‌سازد اگر خانلر ميرزا به توصيه‌هاي نظامي حاج جابر عمل مي‌کرد، قدر مسلم سپاه آن‌ها شکست نمي‌خورد.
 
ياور فراهاني متذکر مي‌شود که برخي فرماندهان سپاه با سعايت و فتنه انگيزي به خانلر ميرزا گفته بودند که حاج جابر دروغ مي‌گويد، او با انگليس ارتباط دارد.
از آن جايي که ياور فراهاني پايمردي و مقاومت حاج جابر و پسرش محمد را ديده بود و در مقابل تهمت‌ها و بي مهر ي‌هاي وارده به آنها را از نزديک مشاهده کرده بود، در بيان آن چنين مي‌نويسد

" آخر معلوم شد که [حاج جابر] چه خدمتي کرد و چقدر ايستادگي کرد، که هر گاه سرکرده‌ها ده يک او را ايستادگي کرده بودند، ابداً شکست نمي‌خوردند.


اما شايد يکي از زيباترين و به يادماندني ترين حوادث اين جنگ، التماس و گريه حاج جابر خان خطاب به خانلر ميرزا به هنگام فرار او از صحنه نبرد است که خانلر ميرزا را به فرار نکردن و مقاومت و پايمردي در برابر انگليسي‌ها دعوت مي‌کند و مي‌گويد:

" چرا بي جهت مي‌رويد، خودتان رامقصر و دولت را بدنام مي‌کنيد.ياور فراهاني مي‌افزايد:

هر قدر از اين عرض‌ها کرد سودي نبخشيد آخرش بنا کرد گريه کردن عرض کرد مرا تمام کردي در ميان عرب. ".


اين جنگ روز پنج شنيه بيست و نهم رجب سال 1373 هجري قمري برابر با 26 مارس سال 1857 ميلادي آغاز شد و نيروهاي انگليسي ضمن تصرف شهر مُحَمَّره رو سوي اهواز گذاشته و شهر اهواز را نيز تصرف کردند. قابل ذکر است که پيش از آغاز جنگ ميان دولتين ايران و انگليس در پاريس قرارداد صلح منعقد شد، اما به دليل عدم وصول خبر به فرماندهان نظامي، جنگ آغاز شده بود. با رسيدن خبر انعقاد پيمان صلح، نيروي انگليسي مناطق مزبور را تخليه کردند.

بعد از وقات حاج جابر در سال 1881 ميلادي، فرزندش مزعل حاکم اين شهر شد، او تا سال 1897 در اين شهر بود و تقريباً فعال مايشاء آن بود.


پس از قتل او در سال 1897، برادرش خزعل، حاکم اين شهر و آن نواحي شد و تا سال 1925 ميلادي بر مسند قدرت بود. پس از روي کار آمدن رضا شاه در سال 1925 ميلادي به حکمراني شيخ خزعل خاتمه داده شد. در همان سال طي تصويب نامه هيئت وزيران نام اين شهر از مُحَمَّره به خرمشهر تغيير يافت.

در اين مدت يعني در دوره آلبو کاسب يعني از نيمه دوم قرن نوزدهم تا سال 1925 ميلادي به دليل نياز انگليسي‌ها به راه آبي به منظور وصول کالاهاي خود به اصفهان، اين شهر و رود کارون از اهميت ويژه‌اي برخوردار شد، شرکت انگليسي برادران لينچ چندين کشتي بخار را از مُحَمَّره تا بند قير به حرکت انداخت. در همين دوره انگليسي‌ها ابتدا دفتر نمايندگي و سپس کنسولگري افتتاح کردند.

روس‌ها نيز به منظور تثبيت خويش در اين شهر کنسولگري داير کردند. پس از آن با به ثمر رسيدن تلاش‌ها جهت کشف نفت و همچنين تاسيس پالايشگاه آبادان، از روستاها و شهرهاي اطراف مردم به اين شهر مهاجرت کردند و در نتيجه جمعيت اين شهر در سا ل1878 ميلادي(1295 قمري) به 45000 نفر رسيد.


در دهه چهل شمسي به دليل احداث اسکله‌هاي بزرگ در اروند رود و پهلوگرفتن کشتي‌هاي غول پيکر، فعاليت‌هاي بندر خرمشهر رونق بي سابقه‌اي يافت و از آن جايي که اين شهر، کوتاه ترين مسير خشکي را نسبت به ساير بنادر خليج فارس به تهران داشت، لذا هزينه‌هاي حمل کالا با احتساب تخليه کالا در بندر اين شهر، کمتر و با صرفه تر از شهرهاي ديگر بود و علاوه بر اين زمان وصول کالا نيز کوتاه تر بود.

به همين دليل اکثر شرکتهاي کشتيراني معتبر و بين‌المللي د ر اين شهر نمايندگي تاسيس کردند.


 


ماجراي من و صادق هدايت

#ماجراي_من_و_صادق_هدايت


صادق هدايت با مرگ معما گونه اش نه فقط براي من (آلفرد) بلکه براي خيلي از روشن فکرا و متفکرا سوال بي جوابي رو از خودش به جا گذاشت.
تا اينکه يه شب وقتي داشتم کتاب "بوف کور" رو براي بيستمين بار مي خوندم از شدت خستگي پلکهام رو هم افتاد و به خواب سنگيني فرو رفتم.
تو خواب مردي رو ديدم که قيافه ايي افسرده اما متفکرگونه داشت.
جذب متانت و وقار عميق و غير قابل فهمش شدم.
به طرفش رفتم تا از نزديک با عمق وجودي و غير قابل درک و فهمش از نزديک آشنا بشم.
هنوز نزديک مرد نشده بودم که دو آدم با صورت هاي تاريک و مبهم جلو روم سبز شدن تا من رو از لمس کردن مرد منع کنن.
از همون جا که ايستاده بودم مرد رو شناختم، همون مرد اثيري، صادق هدايت بود.
تو اين مدت کوتاه که سر از پا نمي شناختم فقط تونستم به "صادق هدايت"بگم که:
"مي دوني الان نزديک به صدو خورده ايي سال از مرگت مي گذره؟"
اينو که گفتم رفت تو فکر.
_"جدي؟"
"جدي، جدي."
_"پس چرا من چيزي حس نمي کنم؟"
گفتم:
"يعني تو،بعد از اين همه سال احساس تنهايي نمي کني؟"
گفت:
"من از همون اول هم تنها بودم، تنها آفريده شدم"
گفتم:
"الان خيليا نوشته هات رو خوندن،مي خونن"
با ناراحتي گفت:
"باور کردنش سخته."
گفتم:
"چرا سخته؟"
کلاه لگني اش رو محکم تو سرش فرو کرد و گفت:
"خوندن خالي فايده نداره،مطلب رو بايد فهميد.درد رو بايد درک کرد."
گفتم:
"اما خداييش خيليا از سبک نوشتنت چيزي سردرنميارن،سردر گمن! تازه بدجوري هم نقدت مي کنن."
سرش رو بالا گرفت و دود سيگارشو فوت کرد توي هوا.
بعد لبخند تلخي زد و گفت:
" از همون اول گفته بودم که.
من براي سايه ام مي نويسم."

نويسنده:
سيد حميد موسوي فرد
15/خرداد/1398

#خرمشهر_ايران
#سيد_حميد_موسوي_فرد


بسم الله الرحمن الرحيم .
با سلام خدمت دوستان عزيز در خصوص دو کليپ فرماندار محترم در مورد خطر آبهايي که در دشتهاي کانال المهدي و جاده شاه حسيني به طرف خرمشهر روان است و آبهايي بسيار خطر ساز و جدي که پشت داکهاي ساجدي و نظري تجمع شده که توسط دوست عزيز آقاي کاويانپور در تعدادي از گروها ارسال گرديد ،
برابر هماهنگي که با کشور عراق صورت پذيرفته بود خروجي آبهاي رها شده از رودخانه کرخه ، بستان ، هوفل و در نهايت از جاده امام رضا (ع) و داک مرزي پائينتر از بستان وارد کشور عراق مي شود ،بعد از بحران آبي که در عراق بوجود آمد کشور عراق ديگر اجازه نداد که آب رودخانه کرخه وارد خاکش شود ، در نهايت آب در دشتها به طرف خرمشهر روان گرديد تا جايي که به کانال المهدي رسيد و مسعولين بحران استان و شهرستان خرمشهر را نگران کرد که به همين دليل براي جلو گيري از آب به طرف خرمشهر از ناحيه ايست گاه حسينيه براي کمک فرا خوان اعلام شد که بحمدالله سپاه ، بسيج ، حوزه علميه و نيروهاي مردم مثل هميشه سنگ تمام گذاشتند.
از آنجايي که همه فکر مسئولين بحران استان و خرمشهر ، متمرکز به جلو گيري آب از ناحيه ايستگاه حسينيه به سمت خرمشهر گرديده بود باعث شد غافل از آبي بسيار سنگين تر که از ناحيه کشور عراق به سمت داکهاي ساجدي و نظري روان است شوند که توضيح خواهم داد ، حال آب روان شده رودخانه کرخه که تا پشت کانال المهدي 55 کيلومتري خرمشهر رسيده بود تا ديروز با پيش روي که از جاده شاه حسيني 42 کيلومتري خرمشهر با جدا کردن جاده در هفت نقطه عبور که فکر کنم تا حالا به 38 الي36 کيلو متري خرمشهر رسيده باشد که اگر هم به ايستگاه حسينيه برسد برابر تمهيداتي که ديده شده که آب را به طرف خين هدايت کنند نگران کننده نمي باشد ، تا اينجا اين حرکت و جريان آب را داشته باشيد.
? حالا چطور آبهاي تهديد کننده جدي خرمشهر و آبادان به پشت داکهاي ساجدي و نظري رسيده است ، همانگونه که حلقه ورودي آبهاي رودخانه کرخه به خاک کشور عراق را توضيح دادم از يک طرف آبهاي ورودي به خاک عراق طي مسير مشخص به پشت داک شط علي عراق ميرسد و از طرفي طغيان آب دجله باعث مي شود که آب طي مسير مشخص به طرف داک شط علي عراق به حرکت در بيايد تا جايي که پشت داک شط علي با روان آبهاي سطحي روان شده از طرف ايران تلاقي پيدا مي کنند که همين امر باعث شکست داک شط علي عراق از چهار ناحيه مي شود ،
و آب رها شده پشت داک شط علي بطرف طلائيه و داک سئيفت عراق ميرسد با توجه به حجم بالاي آب ناچارا پنج دريجه داک سئيفت را باز مي کنند که مشکلي براي داک ايجاد نشود ، لذا آب رها شده از داک سئيفت عراق با حجم بالا بطرف طلائيه و داک ساجدي ايران روان مي شود ،
چون حجم آب بسيار بالا بوده داک ساجدي ظرفيت گيري مي کند که همين مهم باعث مي شود داک ساجدي ترک بردارد و مازاد ظرفيت آب را به داک نظري ايران انتقال مي دهد ، ظرفيت داک نظري تا لبه تاج 2 متر مي باشد که تا به حال به خاطر اينکه هنوز آب دجله در حرکت است حدود 1/40 سانتيمتر داک آب گيري کرده است ،
لذا به دليل احساس خطر هم ترک داک ساجدي ترميم مي شود هم حدود هفت روز با سنگ لاشه اي توسط مهندسين شرکت نفت داکها را تا آنجا که مي شود مقاوم سازي مي کنند ،
لذا براي کنترل آبهاي روان شده از طرف جاده شاه حسيني مي بايست آب را به سمت کانال جمهوري و از آنجا به روي نهر حدود با خروجي لوله 1400 که از قبل در اين نهر جانمائي شده به طرف نهر خين و‌ خروجي به سمت اروند بيس بيس در زمان جزر آب هدايت کنند ،
چون اگر مد باشد احتمال دارد مد خروجي خين را تحت تاثير قرار دهد بطوري که نه اينکه خروجي آب صورت نمي گيرد بلکه آب مد هم وارد نهر مي شود لذا اين عمليات بايد حرفه اي و با مطالعه انجام شود . با توجه به اينکه نمي توانيم نهر خين را وسيع تر کنيم چون با خروجي آب بيشتر براي عراق مشکل ساز مي شود که بطور حتم کشور عراق اجازه اين کار را نمي دهد ، تنها راهش خروجي آب بصورت بيس بيس از خين با کنترل در زمان جزر مي باشد
آبهاي پشت داکهاي ساجدي و نظري را با توجه به ابنکه مخازن 2 ، 3 ، 4 ، 5 آبگيري کرده و پر شده بايد با مطالعه دقيق و رعايت شيب به صورت کنترلي يا بيس بيس به تالاب ناصري هدايت کرده و ا ز تالاب ناصري به هفت کانال شير دم و از آنجا به رودخا‌نه کارون با توجه به دبي کم ورودي آب به کارون ريخته شود ،
اما باز مي گويم ، اين مهم بايد بيس بيس انجام شود ، اما بايد دو عمليات را قبل از شروع کار حتمي انجام داد ، اولي قبل از شروع کار دومي در حين عمليات بايد انجام شود ، اولي بايد هفت کانال شير دم را قبل از شرع کار از حالت کبسول خارج کنيد يعني دو طرف کانال ،از طرف جاده خرمشهر ، اهواز سمت چپ و از طرف جاده امام صادق (ع) سمت راست رود خانه را باز کرده که از يک طرف آب گيري کرده و از طرف ديگر خارج نمايد ، تقويت خاک ريزهاي خط راس کانالهاي شير دم حتمي بايد تقويت گردد تا آب گيري کانال بهتر انجام شود هر چند که کانالها بايد لاي روبي شود اما وقت براي اين کار نيست بايد با تدبير سعي شود با وضع موجود بر بحران قالب شد اگر امکان دارد يک کانال از هفت کانال سمت شهرک صنعتي از دور خارج شود و آب گيري نکند که خداي ناکرده خطري براي شهرک صنعتي نباشد ،
لذا در همين راستا بايد به مسئولين کانالهاي پرورش ماهي ابلاغ شود که تخليه آب کانالها پرورش ماهي را تا اطلاع ثانوي روي کانال شير دم متوفق کنند چون تخليه آبهاي کانال پرورش ماهي روي هفت کانال شير دم صورت مي گيرد.
اما دومين مورد بايد داک يا سد قبل از جنگ را که آقايان مي گفتند تخريب شده اما اشتباه مي کردند ، داک يا همان سد وجود دارد اما در بعضي جاها نياز به اصلاح و تعمير دارد که اين مهم هم بايد در حين کار ديده شود که اگر خداي ناکرده مشکلي پيش آمد سد بتواند مثل سال 58 شهرک صنعتي و روستاهاي حفار غربي و شهر را از خطر حفظ کند ،
تاکيد مي کنم که بايد سد باز نگري و تعمير شود چون اگر بارش سنگيني که گفته شده است تا آخر خرداد در بحران هستيم روي کشور عراق صورت گيرد حجم آب دجله که روان است، افزايش مي يابد و مشکل ساز مي شود و اگر هم روي استان ايلام ، استان لرستان صورت گيرد باز دبي خروجي سد کرخه بالا مي رود و مشکل ساز خواهد شد و اگر هم دبي سد دز بالا برود باز به شکلي ديگر مشکل ساز مي شود يا اگر خداي ناکرده براي يکي از دو داکهاي يا سدهاي ساجدي ،
نظري مشکلي پيش بيايد بطور حتم خطر شهر خرمشهر و آبادان را تهديد جدي خواهد کرد ، پس بايد بطور حتم سد تعمير شود متاسفانه در راس بحران استان و شهرستان کساني سوار بر کار هستند که هيچ گونه مطالعات و اطلاعاتي در مورد جعرافياي شهر خرمشهر و اطراف آن را ندارند که همين مهم باعث نگراني شده و مي شود بطور مثال اگر آقايان مطالعات جعرافياي روي خرمشهر را داشتند براي کنترل بحران قبل از شکل گيري بحران که زمان هم داشتن ما هم گفته بوديم اما بخاطر ثنا گويان کسي گوش نکرد بايد نقاط خطر را مقاوم سازي مي کردند نه اينکه منتظر مي شدند مشکل پيش بيايد بعد به دنبال رفع مشکل باشند اين تمهيدات نيست اين بي تدبيري است ،
باز تاکيد مي کنم سد بايد باز نگري شود و تعمير گردد !!!
عزيزان اين نقاط خطر ساز را که توضيح دادم آقايان بايد هر چه زودتر با نگاه مثبت به دور از وسوسه ثنا گويان مشغول کار شوند اگر ده گروه مهندس و کارشناس بياوريد جز اين راهي نيست وقت زمان را از دست مي دهيد که در نهايت مثل تاريخ 97/11/17 بهمن ماه که به سه وزارت نيرو ، وزارت کشاورزي و وزارت کشور گفته شد اما بدون هيچ تمهيداتي کشور را دچار مشکل کردن که بايد اگر قانوني است هم در اين دنيا هم در سراي آخرت پاسخ گو باشند ،
بجاي تکذيب يا ناديده گرفتن موضوع اگر راهکار يا راهکارهاي ديگري هست اعلام بشود تا لااقل آسوده گي خاطر ايجاد شود که مديران قرار نيست از موضوعات سطحي بگذرند و بررسي و تمهيدات لازم براي مقابله احتمالي انجام داده اند،
حال هم ما گفته بوديم
و باز مي گوئيم قبل از ايجاد مشکل تمهيدات لازم را انجام دهيد تا خداي ناکرده شهر و مردم خرمشهر و آبادان دچار مشکل جدي نشوند دو هفته است داريم مي گويم زمان را بيش از اين از دست ندهيد ، ما بدون هيچ چشم داشتي براي کنترل بحران برنامه جامع داريم حاضريم پاي کار باشيم حاضريم کمک فکري باشيم حال خود دانيد با تکليفتان و خداي خودتان .


ماجراهاي من و اينترنت

گاهي وقتها کسي بايد پشت دستمان را داغ کند تامعني داغي را بفهميم
مثل همين چند روز که دستمان از اينترنت و اطلاعات روز به روز و لحظه ايي در ارتباط با دانش ، علوم و فن آوري جهان شمول که به شکل لحظه ايي و غير قابل ملاحظه در حال شکل گيري و پيشرفت است کوتاه کرده اند!؟
البته استفاده از اين "شط " جاري و پر عظمت اطلاعات براي هرکسي در حد فهم و شعوري که دارد به شکلي به کار گرفته مي شود.
براي بعضي از لحاظ سياسي بعضي ها نفت بعضي ها پزشکي بعضي ها جنگ و بعضي عوام فريبي عالمانه.
همين لحظه اين سوال در ذهنم تداعي شد که، در اين مدتي که بالاجبار دستمان را از استفاده از شبکه اينترنت جهاني کوتاه کرده اند چه چيز با ارزشي را از دست داده اييم؟

سيد حميد موسوي فرد
خرمشهر_ايران
7/آذر/1398


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

antalyanet.parsablog.com جزوه ریاضی عمومی آمادگی آزمون ارشد و دکتری مدیریت دلنوشته هاي جديد مشاوره ثبت شرکت حوض نقاشی Andy دانلود تحقیق